جدیدترین اخبار
تاریخ » داخلی » یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۵۱: باز هم با شاه، بحث مطلب پدرسگ گاردین شد »
تاریخ انتشار: 7/5/2025 11:40:47 AM

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۵۱: باز هم با شاه، بحث مطلب پدرسگ گاردین شد

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۵۱: باز هم با شاه، بحث مطلب پدرسگ گاردین شد
یادداشت‌های اسدالله علم: امروز صبح شرفیاب شدم. اوّل مطلبی که بحث شد باز هم همین مطلب پدرسگ گاردین بود. جای تعجب است شاهنشاه چه قدر حساسیت نشان می‌دهند و چه قدر سوءظن دارند. فرمودند: هیچ نمی‌دانم به چه

یادداشت‌های علم، دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۵۱: باز هم با شاه، بحث مطلب پدرسگ گاردین شد یادداشت‌های اسدالله علم: امروز صبح شرفیاب شدم. اوّل مطلبی که بحث شد باز هم همین مطلب پدرسگ گاردین بود. جای تعجب است شاهنشاه چه قدر حساسیت نشان می‌دهند و چه قدر سوءظن دارند. فرمودند: هیچ نمی‌دانم به چه مناسبت این مقالۀ آخری را این پدرسوخته نوشت؟ مثل این است که حتی به من هم سوءظن دارند که چون مسائلی راجع به اقلیت عرض کرده ام و این که باید در مسائل سیاسی به مردم آزادی عمل بیشتری داد، نکند من هم در [الهام] این شخص دست داشته ام. یاللعجب! پس دیگر صمیمیت من کی باید روشن شود؟ در روز قیامت؟ البته این حدس و گمان است و خدا کند که این حدس و گمان اشتباه باشد.


سرویس تاریخ «انتخاب»: اسدالله علم (۱ مرداد ۱۲۹۸ بیرجند – ۲۵ فروردین ۱۳۵۷ نیویورک)، یکی از مهم‌ترین چهره‌های سیاسی دوران محمدرضا شاه، وزیر دربار از ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۶ و نخست‌وزیر ایران از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۴۲ بود.

«انتخاب» هر شب یادداشت‌های روزنوشت علم را منتشر می‌کند.

دوشنبه ۲۲ مرداد ۱۳۵۱: امروز صبح شرفیاب شدم. اوّل مطلبی که بحث شد باز هم همین مطلب پدرسگ گاردین بود. جای تعجب است شاهنشاه چه قدر حساسیت نشان می‌دهند و چه قدر سوءظن دارند. فرمودند: هیچ نمی‌دانم به چه مناسبت این مقالۀ آخری را این پدرسوخته نوشت؟ مثل این است که حتی به من هم سوءظن دارند که چون مسائلی راجع به اقلیت عرض کرده ام و این که باید در مسائل سیاسی به مردم آزادی عمل بیشتری داد، نکند من هم در [الهام] این شخص دست داشته ام. یاللعجب! پس دیگر صمیمیت من کی باید روشن شود؟ در روز قیامت؟ البته این حدس و گمان است و خدا کند که این حدس و گمان اشتباه باشد.

بعد از ظهر کار کردم. برنامه شهرسازی کرج والاحضرت شاهدخت شمس را افتتاح کردم. هیچ موقع آن نبود، با این وضع ترور بازی. ولی صبح که مجدداً کسب تکلیف کردم، فرمودند: عیبی ندارد برو. اطاعت کردم.



جدیدترین سیاسی